ورود به سایت
رتبه کلی: 745


درباره من
دارالترجمه یاسین
*************
ترجمه رسمی کلیه اسناد و مدارک در اسرع وقت

توسط مترجمین رسمی وزارت دادگستری

با تأیید وزارت خارجه و وزارت دادگستری

********************

مشاوره و نوشتن پایان نامه : (کارشناسی - کارشناسی ارشد و دکتری)

مشاوره و نوشتن مقالات ISI

مشاوره و نوشتن کتاب(صدور مجوز و چاپ کتاب با همکاری انتشارات نافله)

********************
شما می توانید با اطمینان کامل سفارشات تایپ ، ترجمه و پروژه های خود را به دارالترجمه یاسین بسپارید و با آسودگی خاطر و با کمترین هزینه با کیفیت ترین خدمات را دریافت نمایید.

قیمت مناسب، کیفیت مطلوب و تحویل به موقع را با "دارالترجمه یاسین" تجربه کنید


میانه- خیابان امام- جنب هلال احمر- ورودی بیمارستان امام

تلفن همراه:
4216 423 0914 (باقری)

تلفن دفتر:
205 45 522- 041

تلگرام:
09371268564

کانال:
@behtarinha2telegram

********************
Email: yasinnet.ir@gmail.com
Veb: www.yasinnet.ir
دارالترجمه یاسین (Mehdi0088 )    

مطالبی جالب و خواندنی در مورد روستای چناقبلاغ از توابع میانه

درج شده در تاریخ ۹۴/۱۰/۱۳ ساعت 17:43 بازدید کل: 592 بازدید امروز: 573
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 دانشگاه پیام نور مرکز میانه

موضوع تحقیق جامعه‌شناسی روستایی:

روستای چناقبلاغ از توابع میانه

استاد محترم: سرکار خانم مریم صادق زاده

محقق: لیلا اشناری چناقبلاغی

 

روستای چناقبلاغ: در 35 کیلومتری میانه و در منتهی علیه جاده‌ی اعجمی به‌سوی ترکمانچای واقع‌شده است و پس از رد کردن روستاهای نودلیق و سه‌راهی چپقلو وارد روستای صومعه سفلی شده و پس‌ازآن چناقبلاغ که بر ... بلندی قرارگرفته دیده می‌شود. هرچند این روستای خوش آب‌وهوا دارای چهره‌ی زیبا و پرجمعیتی و مسکنی دیده نمی‌شود ولی از پیشینه‌ی قوی و طولانی برخوردار است.

این روستا اکنون دارای جمعیت کمی است و ساکنان آن اکثراً پیرمردها و پیرزن‌ها هستند ولی اهالی آن تابستان برمی‌گردند و در مزارع کشاورزی خود مشغول مشوند. اکثراً جوانان پس از تحصیلات عالیه عازم شهر شده و در پست‌های قابل‌توجه در استان‌های مختلف مشغول خدمت به جامعه هستند که به علت نبودن کار در میانه و اطراف مجبور به کوچ شده‌اند.

مراسم و آیین‌های این روستا: مردم از قدیم دارای اعتقادات قوی و پاک و بی‌ریایی بوده‌اند و در مراسم خالصانه شرکت می‌کردند. در ماه‌های محرم و صفر همچون تمام مردم ایران به عزاداری می‌پردازند و دارای دسته‌های زنجیرزنی و سینه‌زنی بوده‌اند. این روستا به علت کمی وسعت فقط دودسته زنجیرزنی و سینه‌زنی داشته است که اکثراً جوانان بوده‌اند. در روز عاشورا بعد از یک دهه عزاداری جمع می‌شدند و به سه مزار شهدا و اموات می‌روند و بعد در مسجد جامع جمع شده و عزاداری می‌کنند. به خطابه‌ی آخوند گوش کرده نماز ظهر عاشورا خوانده و پراکنده می‌شدند. صبح عاشورا بزرگان قبل طلوع آفتاب در میدان روستا شاه حسین وای حسین می‌رفتند و بعد مراسم آغاز می‌شده است.

مراسم عروسی: بعد از پسندیدن عروس خانم توسط خانواده و انجام بله برون، عقد انجام می‌شد. عروسی‌های ساده و مختصر برگزار می‌شد که با شیرینی و شکلات از مدعوین پذیرایی می‌شد. مراسم (پالتار اوستی) طبق آوردن انجام می‌شد که لباس‌ها و هدایای خریداری‌شده طرفین را نشان می‌دادند. در شب عروسی، داماد از پشت‌بام بر کاروان عروس سیب قرمز پرت می‌کرد و از آن‌ها استقبال می‌کرد.

مراسم سوگواری اموات: پس از فوت اموات به علت نبودن امکانات، بلافاصله مرده را شسته و دفن می‌کردند و همه در مراسم شرکت می‌کردند و تا سه روز پیش صاحب‌عزا می‌ماندند. اجازه نمی‌داند او کاری انجام دهد. همسایه‌ها غذای آن‌ها را هم مهیا کرده، می‌آوردند و بعد از هفت می‌رفتند ولی تا چهلم، هر هفته با کمک اهالی ده، مراسم می‌گرفتند و خرجی می‌داند. او را تنها نمی‌گذاشتند. بعد از مراسم چهلم، با تهیه‌ی هدایایی، لباس سیاه عذاران را درآورده، نو می‌پوشانده، محاسن آن‌ها را اصلاح می‌کردند.

ازلحاظ اقتصادی، روستای چناقبلاغ وابسته به کشاورزی دیم است که کماکان ادامه دارد. باوجود جمعیت کم، از محصول خوب و مرغوبی برخوردار است و گندم آن زبان زد محلیان است. گندم و جو از محصولات عمده‌ی آن است. در قدیم، بزرک و محصولات دیگر نیز کشت می‌شده است که حالا دیگر نمی‌کارند. در کار مضارع زنان نقش و کمک بسزایی داشتند و مخصوصاً در درو کردن محصولات شرکت چشمگیری داشته‌اند. تمام محصولات و آذوقه‌ی زمستان را خودشان تهیه‌ی و خشک می‌کردند. به‌صورت برگه و قیسی تمام میوه‌ها را نگهداری می‌کردند. آرد را خودشان مهیا و آماده می‌کردند. در قدیم، نان می‌پختند ولی حالا از شهر تهیه می‌کنند. در زمستان‌های سرد و شب‌های طولانی، شب‌نشینی در بین مردم مرسوم بوده و در خانه‌ی بزرگان و راویان قصه جمع می‌شدند. حکایات و معما و لطیفه می‌گفتند و می‌شنیدند. بالأخص حکایات امیرارسلان و حضرت یوسف و مختارنامه را نقل می‌کردند و یا با چراغ‌نفتی از کتاب‌ها می‌خواندند چون‌که در قدیم برق نبوده است. برق ده بعد از انقلاب وصل شده است. گاز هم دهه‌های اخیر نصب‌شده است.

گذاشتن کلاه در قدیم مرسوم بوده و جوانان اگر در بین ریش‌سفیدان و بزرگان کلاه نداشتند، توهین محسوب می‌شده است. برای گرمایش از چوب و هیزم و فضولات حیوانی که خود آماده می‌کردند، استفاده می‌کردند.

برای عید نوروز: خانه‌ها را با خاک سفید که از معدن می‌آوردند و هر ده جداگانه معدنی داشت. ماله مکشیدند و ترمیم می‌کردند و نونوار می‌کردند.

چهارشنبه‌سوری (قورشاخ): شالی داخل خانه‌ها آویزان می‌کردند از سوراخ سقف و هدیه می‌گرفتند. نامزدها پشت در گوش می‌ایستادند تا هر حرف خوب یا بد شنیدن آن را تفسیر کنند. آتش در پشت‌بام‌ها روشن می‌کردند. اول آتش در پشت‌بام صاحب‌عزا و بعد در مال خود روشن کرده از روی آن می‌پریدند. برای صاحب‌عزا و خویشان نزدیک، هدیه و خوراکی می‌بردند. برای شب عید هم آجیل و خشکبار که خود تهیه‌کرده بودند و سنجد و گندم بوداده و شاه دانه، انجیر و خرمای خشک ‌روی کرسی‌ها می‌چیدند و از مهمانان پذیرایی می‌کردند؛ و اینک دیگر هیچ‌یک از این آداب نیست چراکه جمعیت و سکنه‌ی زیادی ندارد و همه در گوشه و کنار کشور زندگی می‌کنند. گاهی در تابستان و بهار به وطن خود سری می‌زنند و خاطرات گذشته را مرور می‌کنند.

 

این مطلب توسط میثم عظیمی. بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)