ورود به سایت
رتبه کلی: 745


درباره من
دارالترجمه یاسین
*************
ترجمه رسمی کلیه اسناد و مدارک در اسرع وقت

توسط مترجمین رسمی وزارت دادگستری

با تأیید وزارت خارجه و وزارت دادگستری

********************

مشاوره و نوشتن پایان نامه : (کارشناسی - کارشناسی ارشد و دکتری)

مشاوره و نوشتن مقالات ISI

مشاوره و نوشتن کتاب(صدور مجوز و چاپ کتاب با همکاری انتشارات نافله)

********************
شما می توانید با اطمینان کامل سفارشات تایپ ، ترجمه و پروژه های خود را به دارالترجمه یاسین بسپارید و با آسودگی خاطر و با کمترین هزینه با کیفیت ترین خدمات را دریافت نمایید.

قیمت مناسب، کیفیت مطلوب و تحویل به موقع را با "دارالترجمه یاسین" تجربه کنید


میانه- خیابان امام- جنب هلال احمر- ورودی بیمارستان امام

تلفن همراه:
4216 423 0914 (باقری)

تلفن دفتر:
205 45 522- 041

تلگرام:
09371268564

کانال:
@behtarinha2telegram

********************
Email: yasinnet.ir@gmail.com
Veb: www.yasinnet.ir
دارالترجمه یاسین (Mehdi0088 )    

مطالبی جالب و خواندنی در مورد روستای جهندیز از توابع میانه

درج شده در تاریخ ۹۴/۱۰/۱۳ ساعت 18:06 بازدید کل: 836 بازدید امروز: 824
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دانشگاه پیام نور مرکز میانه

موضوع تحقیق جامعه‌شناسی روستایی:

روستای جهندیز از توابع میانه

 استاد محترم: سرکار خانم مریم صادق زاده

محقق: یگانه سالکی

 

 شهرستان میانه دارای دهات و روستاهای فراوانی می‌باشد که یکی از آن‌ها روستای جهندیز می‌باشد. در روزگاران کهن جمعیت این روستا حدود 1150 نفر بود و امروزه به دلیل اختلافات روستایی به شهرها کوچ کرده و تعداد خانوار امروزه 30 خانواده و حدوداً 90 نفر می‌باشد.

روستاییان به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و تعدادی از مردم هم که سنگ‌تراشی بلد نبودند، هرساله به شهر گیلان برای کاشت برنج می‌رفتند. اکثر کار دامداری درس زنان بود و به پختن نان در تنور می‌پرداختند. این روستا به دلیل نزدیک بودن به شهرستان میانه، طرز پوشش مردم آن‌ها مانند شهرنشینان بود و زنان مسن یک لباس به نام «توانکیلک» و مردان مسن هم باید یک پالتوی بلند می‌پوشیدند. مردان جوان هنگام ازدواج کردن باید یک کلاه سرشان می‌گذاشتند و نبود کلاه به معنای کسر شأنشان بود.

در قدیم خانه‌های این روستا را با گل و کاه می‌ساختند و آن‌چنان هم بزرگ نبود و همه باهم زندگی می‌کردند ولی امروزه با کمک بنیاد مسکن که به خانوارها وام می‌دهد، خانه‌های خود را به‌صورت مدل ویلایی می‌سازند و همه‌ی خانه‌ها لوله‌کشی آب دارد و دارای گاز و برق هم می‌باشند. در وسط این روستا، یک چشمه‌ی آب وجود دارد که با لوله‌ی سفالی ساخته‌شده است که کسی از قدمت و تاریخ آن خبر ندارد. در بالای قبرستان جهندیز، یک جای تاریخی بنام کنیکر وجود دارد که زمان آن مشخص نیست و هرساله از طرف دولت از مردم روستا تعهد می‌گیرند که آن را دست‌کاری نکنند. آب این چشمه چه بارانی باشد و چه خشک‌سالی، همیشه جاری است.

هنگام زایمان زنان، آنان را به بیمارستان منتقل نمی‌کردند. در روستا دو زن بنام‌های «آمنه» و «ارکناز» بود که بجه را به دنیا می‌آوردند و اکثر بیماری‌ها را با حجامت درمان می‌کردند و چون امکان دسترسی به آمبولانس نبود، بیمار را با الاغ به بیمارستان می‌بردند و روی الاغ گونی کاه پر می‌کردند و مریض را روی آن می‌خواباندند.

در قدیم محصولات را با گاو نر می‌کاشتند و اکثریت مردم گندم و جو می‌کاشتند و همگام برداشت محصول، با داس می‌چیدند. بعد از برداشت محصول، اول خمس و ذکات آن را برمی‌داشتند و بقیه محصول را به خانه‌هایشان می‌بردند ولی امروزه کشاورزی خیلی آسان شده است.

در عید قربان، روستا به دو قسمت بالای روستا و پایین روستا تقسیم می‌شد. هر دسته، یک گاو بزرگ قربانی می‌کردند و اول سهم فقرا را می‌دادند. بعد در بین خودشان تقسیم می‌کردند. هنگام تمام شدن پاییز، اولین شب زمستان که چله بود، همه خانه پدربزرگ و مادربزرگ جمع مشدند و دورتادور کرسی منشستند و هندوانه و انجیر و کشمش می‌خوردند و از روزگاران قدیم، پدربزرگ‌ها می‌گفتند.

در آخرین چهارشنبه سال آتش روشن می‌کردند و دختران و پسران از روی آن می‌پریدند. سفره‌ی جزئی بنام سفره‌ی شیرینی باز مکردند و صبح آن روز، دختر و پسرها سرچشمه می‌رفتند و آنجا یک خانم مسن، از موی هرکدام کمی قیچی کرده، به آب می‌انداخت و می‌گفت درد و بیماری‌هایتان برود. در این روستا، در شب عید هم آتش روشن می‌کردند و از روی آن می‌پریدند و بچه‌ها از بالا پشت‌بام‌ها «گورشاخ» می‌انداختند. تازه‌دامادها هم به خانه‌ی عروس گورشاخ می‌انداختند و آن‌ها هم یک جفت جوراب دست‌باف هدیه می‌دادند و در روز عید، ریش‌سفیدان روستا جمع می‌شدند. هر کس که باهم اختلاف و دعوا داشت را آشتی می‌دادند.

در قدیم، در عروسی این روستا، پدر و مادر پسر دختر را انتخاب می‌کردند و به پسر هیچ ربطی نداشت. اگر هم چند ماه و سال نامزد می‌ماندند، داماد حق نداشت که پای خود را خانه‌ی زن خود بگذارد. شیربها را وقتی‌که حرف میزند، همان روز باید خانواده‌ی پسر نقد می‌دادند. جهیزیه در این روستا به‌طور معمولی و به قدرت خانواده‌ی دختر می‌باشد. در هنگام عروسی، یک نفر ریش‌سفید دختر (عروس) و یک نفر ریش‌سفید داماد، دست عروس را می‌گرفتند و می‌بردند. مردم داماد را نگه می‌داشتند و داماد از پشت‌بام سه عدد سیب قرمز می‌انداخت. شاباش در این روستا نبود. طرف داماد هنگام عروسی (تویونا) می‌انداختند.

در هنگام مردن کسی، همان روز چه روز و چه شب، همان موقع دفن می‌کردند و به مرده‌ها خیلی ارزش قائل بودند. هنگام سرد بودن هوا، آتش روشن کرده، آب گرم می‌کردند و مرده را دفن می‌کردند. هنگام مردن چه مرد چه زن همه‌ی اهل روستا ازلحاظ غذا و قند و چای و ... احسان می‌دادند.

در روزهای سرد زمستانی، اهل روستا هرروز خانه‌ی یکی جمع می‌شدند و چیستان و معما تعریف می‌کردند. سنجد و زردآلو می‌خوردند. امروزه در روستای جهندیز، این سبک زندگی وجود ندارد.

 

 

این مطلب توسط میثم عظیمی. بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)