ورود به سایت
رتبه کلی: 654


درباره من



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


خــاکـــــــ بـر سـرِ

تـمـامِ ایـن کـلـمـاتــــــــ

اگـر تـو از میانِ تمامشان

نفهمی مـن دلـتـنـگـم ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بی گناهی ...

کم گناهی نیست

در دیوان عشق

یوسف از دامان پاک خود

به زندان رفته است ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دسـتـهـایـم را

مـحـکـم فـشـار بـده

ایـنـجـا خـیـلی هـا

سـر جـدایی مـن و تـو

شرط بـسـتـه انـد ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من از قبل باخته بودم !

مچ انداختن

بهانه ای بـود ؛

برای گرفتن دوباره ی

دسـت تـــــو ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیـر کـرده ای !!!

عقربه ها گیر کرده اند

در گلوی مـن ...

انـگار کـه رد نمیشود

نـه زمــان !!!

نـه آب خــوش !!!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود ...!

اینجا زمین است ...

رسم آدمهایش

عجیب است !!!

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردن

فراموشت میکنند !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امپراطور سکوت (memorizezarifi )    

آمده ام ...

درج شده در تاریخ ۹۵/۰۹/۲۴ ساعت 19:49 بازدید کل: 336 بازدید امروز: 334
 

فقط خدا

   آمـده ام ... ،

   که این دفتر ممتاز ، کنم باز و شوم قافیه پرداز

   و سخن را کنم آغاز به تَسبیح خداوند تبارک و تعالی

   که غفور است  و رحیم است ، صبور است  و حلیم است ، 

   نصیر است و رئوف است و کریم است ، قدیر است و قدیم است .

   خدایی که بسی نعمت سرشار به ما آدمیان داده ،

   گهرهای گران داده ، سر و صورت و جان داده ،

   تن و تاب و توان داده ، رخ و روح روان داده ،

   لب و گوش و دهان داده ، دل و چشم و زبان داده ،

   شکم داده و نان داده ، ز آفات امان داده ،

   کمالات نهان داده ، هنرهای عیان داده و توفیق بیان داده

   و اینها پی آن داده ،‌ که از شکر عطا و کرمش چشم نپوشیم

   و زهر غم نخروشیم و زهر درد نجوشیم و تکبر نفروشیم

   و می از ساغر توحید بنوشیم و بکوشیم که تا از دل و جان شکر بگوییم عنایات خداوند مبین را 

   آفریننده ی دانا و خداوند توانا و مهین

   خالق یکتا و بهین داور دادار، کز و گشته پدیدار، به دهر این همه آثار،

   چه دریا و چه کهسار، چه صحرا و چه گلزار، چه انهار و چه اشجار،

   اگر برگ و اگر بار، اگر مور و اگر مار، اگر نور و اگر نار و اگر ثابت و سیار .

   خدایی که خبردار بود از همه اسرار، 

   غنی باشد و غفار، شود مرحمتش یار، درین دار و در آن دار،

   به اخیار و به زهاد و به عباد و به اوتاد و به آحاد و به افراد نکوکار،

   خدایی که عطا کرده به هر مرغ پر و بال ، به هر مار خط  و خال ،

   به هر شیر بر و یال ، به هر کار و به هر حال بود قبله ی آمال و شود ناظر اعمال ،

   فتد در همه ی احوال از او سایه ی اقبال

   به فرق سر آن قوم که پویند ره خیر و نکوکاری

   و دینداری و هشیاری و ایمان و صفا و کرم و صدق و یقین را 

   آرزومندم و خواهنده که بخشنده به هر بنده شکیبایی و تدبیر و توانایی و بینایی و دانایی بسیار

   که با پیروی از عقل ره راست بپوییم و زهر قصه ی شیرین و حدیث نمکین پند بگیریم

   و نصیحت بپذیریم و چنان مردم فرزانه بدان گونه حکیمانه در این دار جهان عمر سرآریم

   که از کرده ی خود شرم نداریم و ره بد نسپاریم و به درگاه خدا شکر گزاریم 

   که ما را به ره صدق و صفا و کرم و عدل چنان کرده هدایت

   از سر لطف و عنایت که ز ما خلق ندارند شکایت .

   به ازین نیست حکایت ، به از این چیست درایت ،

   که ز حسن عمل ما به نهایت ، همه کس راست رضایت ،

   چه خداوند و چه مخلوق خداوند ، به گیتی همه باشند ز ما راضی و خرسند

   و به توفیق الهی بتوانیم در این دار فنا زندگی سالم و بی دغدغه ای داشته باشیم

   و در آن دار بقا نیز خداوند کند قسمت ما نعمت فردوس برین را .

فقط خدا 2

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۵/۱۲/۲۶ - ۲۳:۵۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)