ورود به سایت
رتبه کلی: 654


درباره من



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


خــاکـــــــ بـر سـرِ

تـمـامِ ایـن کـلـمـاتــــــــ

اگـر تـو از میانِ تمامشان

نفهمی مـن دلـتـنـگـم ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بی گناهی ...

کم گناهی نیست

در دیوان عشق

یوسف از دامان پاک خود

به زندان رفته است ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دسـتـهـایـم را

مـحـکـم فـشـار بـده

ایـنـجـا خـیـلی هـا

سـر جـدایی مـن و تـو

شرط بـسـتـه انـد ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من از قبل باخته بودم !

مچ انداختن

بهانه ای بـود ؛

برای گرفتن دوباره ی

دسـت تـــــو ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیـر کـرده ای !!!

عقربه ها گیر کرده اند

در گلوی مـن ...

انـگار کـه رد نمیشود

نـه زمــان !!!

نـه آب خــوش !!!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود ...!

اینجا زمین است ...

رسم آدمهایش

عجیب است !!!

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردن

فراموشت میکنند !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امپراطور سکوت (memorizezarifi )    

باز این چه شورش است ...!

درج شده در تاریخ ۹۸/۰۶/۱۵ ساعت 18:30 بازدید کل: 444 بازدید امروز: 444
 

محرم1

 باز هر کوچه و بازار شده وادی ماتم ، شده غرق تب و اشک پر از گریه ی نم نم ، رسیده است دوباره همه جا عطر محرم ، بساط غم و اندوه شده باز فراهم ، بیائید همه سینه زنان گریه کنان نوحه بخوانید ، همه شور بگیرید همه اشک بریزید بخوانید از آن عشق مجسم ، از آن روح مکرم که غرق غم و اندوه شده غصه عالم ، چه شوری است چه حالی است چه احساس زلالی است ، بیائید که از سفره ارباب از این سفره پر برکت و پر خیر همه رزق بگیریم ، که دست همه خالی است و این اشک شبیه پر و بالی است که تا یک دل و یک رنگ همه بال بگیرید و بمیریم ، چرا که به خدا حضرت ارباب تجلی صفات است و هم جلوه ذات است در اوج درجات است شفیع عرصات است قتیل العبرات است اسیر الکربات است و کشتی نجات است و اشک غم او آب حیات است و لب تشنه  در آن ظهر عطش نوش لب خشک فرات است و اما خود ارباب گواه است دلم منتظر برگ برات است که دلتنگ غبار حرمین و عتبات است همان جا که شب جمعه پر از عطر دل انگیز بهشت است همان مرقد حضرت که فرش حرمش بال فرشته است .

عجب کرب و بلایی ...! 

محرم2

 

 دلم خیمه ماتم شده ، پر از داغ محرم شده ...
 سپردم دل خود را به نسیمی که سحر می‌ وزد از کرب و بلایت ، شمیمی که می‌‌ آید ز مزار شهدایت ...!
 دوباره منم و اشکی و آهی ، من و روی سیاهی ، به امید نگاهی ، به پای غمت افتاده‌ام ، به عزیزان تو دل داده‌ام ، به شهیدان تو ای خامسِ اصحاب کساء ، زاده حیدر ، به علی اکبرت آن شبه پیمبر ، به علی اصغرت آن غنچه نشکفته پرپر ، به لب تشنه‌ ی سقای حرم ، صاحب آن مشک و علم ، ماه همه هاشمیان ، هیبت لشگر ، به عباس  اباالفضل دلاور ، به عون و به محمّد ، به جعفر ، به مسلم ، به عبدلله و قاسم ، شده نام تو و نام شهیدان رهت ورد زبانم .
 تویی روح و روانم ...

 قسمت می‌دهم آقا به زهیرت ، به حرّ و به بُریرت ،
به انیس و اَنس و سَعد و سعید و وَهب و مالک و ادهم ، به مسعود و به اسلم ، به حلّاس و به حجّاج و به همّام و به جابر ، به شبیب و به حبیب بن مظاهر ، به ضرغامه و کنّانه و عامر ، به جون و به سُوَید و به نَعِیم و به مُجَمِّع ، به هَفهاف و به زاهر ، به رافع ، به نافع ، به عمرو و به رُمَیث و به بشیر و حَبَله ، حنظله ، سَوّار ، به سیف و به عِباد و به جُناده ، به عمّار ، به مُنجِح ، به حارث ، به عُقبه ، به عابس ، به سالم ، به نعمان و به عِمران ، به حَتوف و به سلیمان و به یحیی و به جُندب ، به قارب ، به شوذب ، قسمت می‌دهم آقا ، که از این خیمه مرانم ...!
 تویی روح و روانم ...

 72 شهید کربلا

این مطلب توسط محراب عبوسی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)