ورود به سایت
رتبه کلی: 158


درباره من
آدم های ساده را دوست دارم


همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاهاست
بسکه هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا
زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد

بوی ناب آدم میدهند
سامان4شیردل (zaqaz )    

روزی که فهمیدم من فرزند دو نفرم!

درج شده در تاریخ ۹۷/۰۹/۱۷ ساعت 18:22 بازدید کل: 682 بازدید امروز: 682
 

                                  تشکر

وقت بذارید بخونید! ( فوق العادست! )
روزی که فهمیدم من فرزند دو نفرم!

در را زد و و وارد اتاق شد. مدیر یکی از بخشهای دیگر موسسه بود. یک فرم استخدامی پر شده دستش بود و بعد از حال و احوال مختصری، فرم را داد دست من و گفت: "نگاه کن، این چه جالبه!" کمی بالا و پایین فرم را ورانداز کردم. به نظرم یک فرم معمولی می آمد حاوی مشخصات خانمی که برای استخدام مراجعه کرده بود. پرسیدم: چیش جالبه؟ گفت: مشخصات فردیش رو ببین!

شروع کردم به زیر لب خواندن مشخصات فردی:
نام، نام خانوادگی، تا رسیدم به آنجا که نوشته بود فرزند! دیدم جلویش نوشته: "رضا و پروین"!
چند لحظه مکث کردم! مکث مرا که دید، لبخندی زد و گفت: "ببین، من هم به همین جا که رسیدم، مثل تو مکث کردم، بعدش به خانم متقاضی گفتم: "چه جالب!
دو تا اسم نوشته اید!"
صدایش را صاف کرد و جواب داد: انتظار داشتید یک اسم بنویسم!؟ خب من فرزند دو نفر هستم نه فرزند یک نفر! چند لحظه به فکر فرو رفتم. به یاد آوردم که همیشه هنگام پر کردن فرم ها، بدون مکث و اتوماتیک جلوی قسمت "فرزند:..." فقط یک اسم می نوشتم، نام پدرم "جمشید"!
چطور تا به حال به چنین چیزی فکر نکرده بودم!؟ چقدر واضح بود این، و هم، چقدر غفلت انگیز!

حس عجیبی پیدا کردم. یک ملغمه‌ای بود از تعجب، غافلگیر شدن، حس بعد از یک کشف مهم و تامل برانگیز! و کمی که زمان می گذشت، مقداری هم عصبانیت!
عصبانیت از دست خودم! چطور از چیزی تا این حد بدیهی، روشن و آشکار، این همه سال غافل بوده‌ام!؟
فرم را پر کرده بودم و داده بودم دست متصدی پشت باجه. مشخصات مرا یک به یک وارد کامپیوتر مقابلش می کرد! در عین حال، با این که خیلی روشن و مشخص نوشته بودم، قبل از تایپ هر قسمت، یک بار هم موارد را با صدای بلند تکرار می کرد و منتظر تاییدم میماند!

نامم!؟ نام خانوادگی ام!؟ تا رسید به قسمت "فرزند:..." که من مقابل آن نوشته بودم: "جمشید و منیژه" مکثی کرد، انگار یک چیزی طبق روال معمول نباشد. قبل از این که فرصت کند چیزی بپرسد، صدایم را صاف کردم، سینه‌ام را جلو دادم و با حالتی حق به جانب گفتم: "خب می دانید، آخر من فرزند دو نفر هستم! فرزند یک نفر که نیستم!"
چه اندازه زیبا و اندیشه بر انگیز و دلنشین است!

بیاییم نقش مادران و زنان را پر رنگ تر کنیم! بیاییم از این پس این حقیقت زیبا را بنویسیم! هرگز هرگز یادتان نرود که شما فرزند دو نفر هستید!
فرزند ...... و ......!!!

این مطلب توسط محراب عبوسی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)